جنبشهای اسلامی مراكش
مقدمه
مراكش از جمله كشورهایی است كه در چند دهه اخیر به رغم داشتن نظامی غیردموكراتیك (نظام پادشاهی) تلاش كرده است با تاكید بر هویت عربیاش وجوهی از مشروعیت سیاسی را كسب كند و به دنبال آن امكان ظهور جنبشهای اسلامگرایانه به ویژه در نوع افراطی آن محدود سازد. شكل پیوسته جنبش اسلامی در این كشور،معطوف به اصلاح جامعه و نه كسب قدرت و اجرای شریعت بوده است. رادیكال ترین جنبش اسلامی این كشور،جمعیت جوانان است كه به شدت در مراكش سركوب شده و سپس به انشعابات دیگری ختم شد. (2)در این مقاله ضمن بررسی روند تاریخی تحولات سیاسی و اسلامگرایانه در مراكش، به وضعیت كنونی جنبشهای اسلامگرایانه در این نیز كشور پرداخته خواهد شد. از این رو دو شاخه مهم این جنبش با نامهای «جماعت عدل و احسان» به رهبری شیخ عبدالسلام یاسین و «حزب عدالت و توسعه» به رهبری عبدالله بنكران معرفی میشوند. شاخه اول به دلیل دارا بودن گرایشهای صوفی مآبه از جایگاه ممتازی در میان مردم این كشور برخوردار است. از همین رو،رهبران این جماعت به جای تمركز بر فعالیت سیاسی،بر تربیت و آموزش دینی و اخلاقی افراد تاكید دارند. اما شاخه دوم،ضمن پذیرش نظام پادشاهی، قائل به شركت در فعالیتهای سیاسی است.
تاریخچه
با رسیدن دعوت اسلامی به شمال آفریقا،در سال 50 هجری قمری (برابر سال 665 میلادی)ساكنان این منطقه با اهداف اسلامی آشنا گشته و در نتیجه دین نوین اسلام را پذیرا شدند. (3)اسلام سرانجام در سال 170 هجری قمری (برابر سال 786 میلادی) و به طور مشخص پس از حضور یكی از نوادگان پیامبر (ص) معروف به "مولا ادریس بن عبدالله بن الحسن بن الحسن ابن علی" در این منطقه كه توانسته بود از دست حاكمان عباسی بغداد جان سالم به در ببرد، به صورت ریشه ای و بنیادین در منطقه مراكش گسترش یافته تا این كه مراكشیان وی را به امیرالمومنین بودن برگزیده و پس از بیعت و اعلام وفاداری، با كمك او نخستین دولت اسلامی مستقل از خلافت مشرق عربی را برپا نمودند كه نام دولت ادریسیان را به خود گرفت. (4) سلسلههای حكومتی مراكش را میتوان به نحو زیر برشمرد: ادریسیان (974-780)؛ مغراویان (1070-987)؛ مرابطان (1147-1073)؛موحدون (1269-1147)؛ مرینیان (1420-1258)؛ وطاسیان (1547 -1420)؛ سعدیان (1659-1554)؛ علویان (1666- تاكنون).
یكی از ویژگیهای سیاسی خلافت عباسی،سركوب علویانی بود كه خلافت اسلامی را حق خود میدانستند و گاه گاه به علت نابسامانیهای سیاسی یا تنگناهایی كه خلفا برای آنان پدید میآوردند، سر به شورش بر میداشتند. فرمانروایان آل ادریس به دو طبقه تقسیم میشوند. طبقه ی نخست از ادریس تا اول تا پایان دولت یحیی چهارم به استقلال فرمان راندند و طبقه ی دوم از حس حجّام تا پایان دولت حسن بن قاسم، زیر نفوذ فاطمیان و امویان اندلس به حیات خود ادامه دادند. (5) در زمان خلافت عباسیان، مراكش دومین كشور مسلمان پس از آندلس محسوب میشد كه به خلفای عباسی بغداد وابسته نبود.
در دوران امپراتوری عثمانی كلیه مناطق شمال آفریقا و از جمله مراكش،جزئی از قلمرو آن امپراتوری بود. ولی در هفدهم با هجوم كشورهای استعمارگر اروپایی قسمتی از این مناطق اشغال شد و در قرون هجدهم و نوزدهم حكومتهای خودمختار در بیشتر این مناطق برقرار شد و پس از برپا شدن آتش جنگ جهانی اول این مناطق به مناطق مستعمره اروپایی تبدیل شد و سرانجام در هر بخشی از آن دولتی مستقل به وجود آمد و یكی از كشورها مراكش یا مغرب نامیده شد. در سال 1912 كه قوای فرانسه و اسپانیا به مراكش حمله بردند موافقت نامه ای بین این دو كشور بر سر تقسیم مراكش منعقد شد كه به موافقت نامه «فاس»معروف شد. طبق این معاهده كشور مراكش میان فرانسه و اسپانیا تقسیم شد و به صورت مستعمره و تحت الحمایه آن دو كشور درآمد. (6)
زمینههای شكل گیری جنبش اسلامی در مراكش نیز مانند بسیاری از دیگر كشورها،حضور استعمار و استبداد بوده است. قبائل مسلمان ساكن كوه «ریف» نخستین گروههای مسلحی بودند كه مبارزه علیه استعمارگران را در پیش گرفتند. رهبر این گروه مسلمان مبارز مسلح علیه استعمارگران شخصی به نام «عبدالكریم ریفی» بود كه مخالف قرارداد 1912 بود و استقلال كشور اسلامی مراكش را خواستار بود. این جریان تبدیل به نهضت ضداستعماری شده بود تا این كه در سال 1915 رهبر این جنبش ضداستعماری از سوی اسپانیاییها دستگیر و این جریان تبدیل به یك قیام مسلحانه میشود و اسپانیا مجبور میگردد پس از یازده ماه عبدالكریم ریفی را آزاد كند. این گروه، قیام مسلحانه جدید و نیرومندتری را در دستور كار خود قرار میدهد. (7)در سال 1920 پدر عبدالكریم ریفی، وی ریاست روحانی و سیاسی قبیله ای را در دست میگیرد و رسماً علیه كفار اعلام جهاد میكند. در پایان جنگ جهانی اول،اسپانیا با استفاده از فرصتهای سیاسی با چند لشكر مدرن به مركز قیام اسلامی منطقه ریف حمله برد جنگهای سختی بین نیروهای مسلمان و اشغالگران درگرفت و جنبش ریفی به پیروزیهای چشمگیری دست یافتند،به طوری كه در منطقه،ریف را جمهوری مستقل اعلام كردند و برای آزادسازی مناطق اشغال شده دیگر به مبارزات خود ادامه دادند،تا اینكه موفق شدند بنیاد جمهوری ریف را اعلام كنند وبه پیروزیهای جدیدتری دست یابند؛ این موفقیتها سایر مناطق مراكش را به هیجان آورد. (8) انگیزه ای برای قیام شد تا این كه در سال 1924 سراسر مراكش آماده قیامی بزرگ شد. در رویارویی سال 1925، دولتهای اشغالگر قیام مردم مسلمان مراكش در نواحی ریف را سركوب و رهبران آنها را در سال 1926 دستگیر كردند و عبدالكریم تبعید شد. (9) پس از وی او بعدها موفق شد از دست ماموران فرار كند و به مصر پناهنده شود. محمد بن یوسف» با بسیج نیروهای مردمی و هدایت مسلمانان،با شیوه ملایم مبارزه و قیام مردم را به پیش برد اما او هم در سال 1953 دستگیر و به ماداگاسكار تبعید شد،اما نهضت مسلمانان مبارز ادامه یافت و سرانجام مسلمانان مراكش در سال 1956 استقلال این كشور اسلامی را به رسمیت شناختند و به تاسیس یك رژیم سلطنتی تن دادند و محمد بن یوسف از تبعید بازگشت و در راس رژیم سلطنتی مراكش قرار گرفت،دو سال بعد استعمارگران این كشور را ترك كردند،پس از استقلال،از عبدالكریم به قهرمان ملی یاد شد تا این كه او در سال 1962 در سن 81 سالگی درگذشت. (10)
پس از استقلال این كشور،و تدوین قانون اساسی،دین اسلام به عنوان دین رسمی این كشور اعلام شد. قانون اساسی در نوع مذهب سكوت اختیار كرده لیكن از دیرباز (قرن 11 میلادی) مذهب مالكی (امام مالك بن انس)در این كشور مستقر گشته و اكثریت قریب به اتفاق مردم پیرو مكتب فقهی امام مالك هستند. از سویی دیگر، مراكش نزدیك ترین كشور افریقایی به اروپا است كه به وسیله تنگه جبل الطارق از آن جدا میگردد و در واقع فاصله میان مراكش و اسپانیا حدود 15 كیلومتر است.
با درگذشت محمد بن یوسف فرزندش حسن دوم سلطنت را به دست گرفت و به تاج و تخت مراكش رسید، اما این با استعمار از راه دیگری وارد شد و حكومت شاه حسن مراكشی اقدام به سركوب مسلمانان و نهضت اسلامی كرد و پس از آن تمام دستاوردهای مبارزان را از بین برد و سران مخالفان خود را به قتل رساند،به طوری كه در سال 1956 پارلمان را منحل كرد و قانون اساسی را ملغی اعلام نمود و كلیه اختیارات را شخصاً در دست گرفت و بار دیگر مراكش را به كشورهای استعمارگر وابسته كرد و در اثر رفتار و اعمال خشونت گرایانه،وابستگی به غرب به خصوص آمریكا و همسویی با كشورهای مرتجع عربی روابطش با كشورهای مترقی ومبارز در جهان اسلام به تیرگی گرایید. (11)او حافظ منافع غرب و رژیم صهیونیستی شد و با دولت شاهنشاهی ایران روابط حسنه داشت و پس از انقلاب اسلامی از رژیم متجاوز حزب بعث حمایت كرد؛ اما مردم مسلمان مراكش به شدت با اعمال و رفتار او مخالفت كردند و در قالب قیامها و جنبشهای آزادی بخش وارد عرصه مبارزه شدند و با اعمال ضد اسلامی رژیم شاه حسن دوم مخالفت كردند. او هم با سیاست وابستگی كه به كشورهای غربی داشت با سلب حقوق و آزادی مردم راه سركوب را در پیش گرفت و با دخالت نیروهای مسلح تحت فرماندهی خود قیام مردم مغرب را به خاك و خون كشید. اعتراضات با سازمانهای بین المللی كشانده شد،اما این رژیم با كمك آمریكا راهی را در پیش گرفت كه تشكیل كمیسیون مشترك نظامی با شركت آمریكا،مراكش و اردن یكی از آثار آن بود. (12)
شكل گیری جنبشهای اسلامی
جنبشهای اسلامی شمال آفریقا در قرون اخیر،از یك سو ریشه در جریانهای فكری گذشته جهان اسلام،و از سوی دیگر به معطوف به مسئله استعمار و استبداد بوده اند. جنبش «الموحدون»در شمال آفریقا،قرنها پیش به واسطه ابن تومرت پایه ریزی شد، لكن تا چندین قرن پس از انحلال،هنوز تاثیرگذار بود. (13) باید در نظر داشت كه شالوده روحیه مذهبی مردم مراكش در طول تاریخ تحت تاثیر افكار و اندیشههای طریقتهای صوفیه و فقهای مالكی بوده است و دین و نظام پادشاهی در این سرزمین از همه جدایی نشدنی بوده است. اكنون اغلب جریانات و سازماندهی اسلام گرای مراكش با نظام پادشاهی بیعت نمودند. (14)می توان مهم ترین حركتهای اسلامی در این كشور را به صورت زیر فهرست كرد:
1- جنبش جوانان مسلمان:(حركه الشبیه الاسلامیه). این حركت، اولین سازمان اسلامی مراكش است كه در نوامبر 1972 توسط عبدالكریم مطیع (متولد 1936) و عضو سابق اتحادیه ملی نیروهای خلقی (با گرایشهای سوسیالیستی ) تأسیس گردید.
این جنبش یك حركت اسلامی- سیاسی میباشد و اعتقاد دارد باید جامعه و حكومت بر طبق احكام اسلامی اداره شود و اصل جهاد را وسیله ای برای رسیدن به این هدف میداند. شیوه و راهكارهای این تشكیلات با عكس العمل دستگاه امنیتی و اطلاعاتی خشن ادریس البصری (وزیر كشور مراكش) رو به رو بود. رهبری گروه به اتهام ترور عمر بن جلون در سال 1975 (بن جلون از رهبران سوسیالیست و مخالف حسن هم بوده است) تحت تعقیب و پیگرد قانونی و امنیتی قرار گرفتند. (15)برخی از جوانان این گروه شیوههای مطیع را مورد نقد قرار دادند و از این رهگذر توانستند به فعالیت محفلی بپردازند. عبدالاله بنكران،دكتر محمد یتیم و عبدالله بها از جمله رهبران این گروه زیر چتر تشكیلاتی جنبش خلقی دموكراتیك مشروطه خواه (الحركه الشعبیه الدستوریه الدیمقراطیه) به رهبری دكتر عبدالكریم الخطیب پزشك مخصوص پادشاه در انتخابات پارلمانی 1997 شركت كرده و در این راستا عبدالاله بنكران عضو پارلمان مراكش شد. (16)
2- حركت المجاهدین یا جناح جهادی جنبش جوانان مسلمان؛ این حركت،یكی از گروههای مسلح اسلامی و تند رو شناخته شده است با توجه به اینكه بسیاری از اطلاعات مربوط به این حركت و رهبر آن،عبدالعزیز نعمانی محرمانه باقی مانده است،در مغرب (مراكش) كمتر نویسنده ای میتواند با قاطعیت استقلال این حركت یا وابستگی آن به حركت جوانان مسلمان را تاكید یا تكذیب نماید. جنبش تا سالها نشریه السرایا را چاپ و نشر مینمود و در آن به خصوص ملك حسن دوم را نكوهش میكرد. (17)
3- حركه الاصلاح و التجدید. حركه الاصلاح و التجدید كه منشعب شده از گروه الشبیبه الاسلامیه به رهبری مطیع است متاثر از افكار و اندیشههای متفكران اخوانی همچون حسن البنا بوده است. انتشار مجله المجاهد توسط استاد مطیع در مارس 1981 م باعث جدایی كامل این گروه از جنبش جوانان مسلمان شد. این جنبش در پی توسعه حیطه تشكیلات و سازمانی خود با رابطه المستقبل الاسلامی متحد میشود. این شریك جدید خود از ائتلاف و اتحاد سه گروه (جمعیه الدعوه الاسلامیه،الجمعیه الاسلامیه و جمعیه الشروق) متشكل شده است. (18) حركه الاصلاح با تغییر اساسنامه و مرامنامه خود و تغییر نام خود به حزب التجدید الوطنی در مه 1992 و حزب الوحده و التنمیه (وحدت و توسعه) در سال 1993 نتوانست مجوز فعالیت رسمی از وزارت كشور بگیرد و به همین خاطر نمیتوانست به طور مستقل در انتخابات پارلمانی شركت كند. در اكتبر 1998 با ادغام در تشكیلات ملی، نام خود را به حزب العداله والتنمیه (عدالت و توسعه) تغییر داد و توانست در انتخابات پارلمانی مراكش در 27 سپتامبر 2002، 43 كرسی به دست آورد. رهبری این گروه هم اكنون به عهده دكتر سعدالدین العثمانی است. اندیشههای این گروه متحول شده و شیوه دموكراتیك پارلمانتاریسم را برای حضور در صحنه سیاست این كشور اتخاذ نموده است. این حزب، یك نوع پیروی و تقلید از خط مشی و سیاست حزب اسلام گرا حاكم تركیه به رهبری رجب طیب اردوغان در پی گرفته است. (19)
جنبش اسلامی در مراكش، تا حد زیادی در شكل حزب به منصه ظهور رسید. بیش از هر كشور دیگری در جهان عرب، مراكش یك تاریخ نسبتاً طولانی و پیوسته در زمینه اجتناب سیاسی دارد،تاریخی كه هم شامل احزاب سكولار است و هم شامل احزاب و سازمان هایی كه قبل از متداول شدن مفهوم احزاب اسلامگرا،به عنوان اسلامی شناخته میشدند. در نتیجه این سنت طولانی،برخی احزاب سیاسی سكولار مراكشی اكنون درجه ای از ساختار و سازمان حزبی را به نمایش میگذارند كه در نقاط دیگر جهان عرب غیرعادی به حساب میآید. البته این بدان معنا نیست كه آنها قوی و توانمند هستند،به دوران پیشرفت و شكوفایی رسیده اند،یا اینكه از بابت رقابت سخت با احزاب و جنبشهای اسلامگرا احساس تهدید نمیكنند. در مقایسه با دیگر كشورهای منطقه، احزاب سیاسی سكولار مراكش به عنوان سازمان هایی واقعی سر جای خود ایستاده اند. احزاب اسلامگرایی كه هم اكنون به طور رسمی در مراكش فعالیت دارند، عبارتند از: 1- حزب عدالت و توسعه،2- حزب النهضه و الفضیله؛ 3- حزب البدیل الحضاری؛ جنبش العدل و الاحسان؛ جمعیت الاصلاح و التجدید؛ جماعه الاختیار الاسلامی؛ جماعه السلفیه و جمعیه الدعوه الاسلامیه؛ جماعه الاختیار الاسلامی؛ والحركه من أجل الامه،
امروزه احزاب اسلامگرا،در قالب دو گروه اصلی «توحید و اصلاح» و «عدل و احسان»به حیات سیاسی خود ادامه میدهند. این دو گروه اصلی دارای مسیر ایدئولوژیكی و تاریخی متفاوتی هستند؛ به گونه ای كه گروه «توحید و إصلاح »،دیدگاههای مشتركی با اخوان المسلمین در مصر و سایر كشورهای عربی دارد؛ و بیشتر رهبران بزرگ آن در گذشته،عضو «الشبیبه الاسلامیه» بودند كه در اواسط دهه هفتاد،اعتبار و شأن بسیاری در عرصه سیاسی مراكش به دست آورد. اما گروه «عدل و احسان» در نوع خود، گروهی است كه مشابه خارجی برایش وجود ندارد،به گونه ای كه هیچ ارتباط تشكیلاتی یا ایدئولوژیكی با سایر جنبشهای اسلایم قدیمی تر در مراكش و یا حتی در جهان عرب را نمیتوان برایش مفروض دانست. در حقیقت این جنبش، در دهه هشتاد به عنوان یك سازمان، تحت رهبری عبدالسلام یاسین- از چهرههای فعال صوفی- و بر پایه اندیشههای وی شكل گرفته و شناخته شد. (20)
به دلیل اهمیت این دو جریان،به طور مجزا به هر یك از آنها پرداخته خواهد شد:
جماعت عدل و احسان
بزرگ ترین نیروی مخالف اسلامی- سیاسی مغرب است كه خارج از تشكیلات رسمی سیاسی (حزبی) به فعالیت مشغول بوده است. نشریه این جنبش مجله الجماعه است. در سپتامبر 1982 عبدالسلام یاسین در پی قانونی كردم كردن این جماعت بود. در سپتامبر 1987 م جمعیت شعار العدل و الاحسان را مطرح كرد و پس از آن جمعیت به نام جماعه العدل و الاحسان معروف شد. این جریان بیشترین تاثیر را از انقلاب اسلامی داشت و به همین دلیل زیر بیشترین فشارهای حكومت قرار گرفت. (21)شیخ عبدالسلام یاسین، قطب و مرشد جماعت «عدل و احسان»، در سال 1928 در شهر «مراكش» در كشور مغرب به دنیا آمد. وی در سال 1965 به طریقت «بودشیشیه»پیوست و مدتی ملازم و مصاحب شیخ این طریقت،حاج عباس قادری گردید. اما در زمان شیخ حمزه، به دلیل انحراف و سستی طریقت و اتباع آن و نیز راهیابی دنیا دوستی نفرت از مرگ در میان آنان و در نتیجه،قعود آنان از جهاد و مبارزه،از این طریقت جدا شد. (22) پس از گسستن وی از طریقت،عبدالسلام مبارزه و جهادی كه به نظر وی فریضه محسوب میشد در دو كتاب خود به نام اسلام بین دعوت و دولت و اسلام فردا تشریح نمود. نقطه ی اوج مبارزه جویی او نامه ای بود با عنوان «اسلام یا طوفان» كه آن را در سال 1974 خطاب به پادشاه نوشت. در این نامه ضمن نصیحت به پادشاه،وی را از راهی كه در پیش گرفته و فرجامش تباهی ملك و ملت است،بر حذر میدارد. به دنبال این نامه،عبدالسلام به اتهام اهانت به پادشاه و مقدسات، دستگیر و به سه سال و نیم حبس محكوم گردید. پس از آزادی از زندان در سال 1978،با اینكه از هر گونه فعالیت تبلیغی منع گردیده بود،فعالیتهای روشنگرانه ی خود را ادامه داد تا اینكه در 1989 در منزل خود تحت بازداشت قرار گرفت. (23) این وضعیت تا درگذشت حسن دوم، پادشاه مغرب،در سال 2000،ادامه داشت. یاسین تا زمان وفاتش - در سال 2012 مرشد كل آن محسوب میشد. در 24 دسامبر 2012 «محمد عبادی» به عنوان دبیر كل گروه انتخاب و قرار شد لقب «مرشد كل»، تنها برای بنیان گذار گروه یعنی عبدالسلام یاسین حفظ شود. این جنبش با گرایشهای صوفیانه خویش یافته، از جنبشهای سلفی متمایز است و با روشهای سیاسی- اعتراضی خود،راهش را از بسیاری از طریقههای صوفی جدا میكند. (24)
فتح الله ارسلان » (معاون دبیر كل عدل و احسان) مبانی ثابت و راهبردی این گروه را «مبارزه مسالمت آمیز،دوری از خشونت،فعالیت علنی و عدم فعالیت سری و مخفیانه و عدم ارتباط خارجی» میداند.
امروزه،«عدل» بزرگ ترین جنبش مردمی در مراكش است كه اساسا خواستار برپایی خلافت اسلامی است،و مخالفت این حزب با مشاركت در عرصه سیاسی از همین جا نشأت میگیرد. «عبدالسلام یاسین» از انقلاب اسلامی ایران تاثیر زیادی پذیرفته بود؛به ویژه روشی كه این انقلابیون به وسیله آن، افكار اسلامی را در شكل واقعی آن به اجرا گذاشته اند. یاسین در دهه هفتاد به عنوان چهره ای فعال و منتقد نظام پادشاهی شناخته میشد؛ در سپتامبر 1981م. یاسین تاسیس جنبش خود را اعلام كرد و در سال 1982م. تلاش كرد تا به وضعیت قانونی و رسمی دست پیدا كند. اما دولت به بهانه این كه این جنبش دین و سیاست را در هم میآمیزد، این درخواست را رد كرد. این جنبش در سپتامبر 1987 م. در اقدامی كه با افزایش تنش میان آن و نظام حاكم همراه بود،نام كنونی یعنی «عدل و احسان» را برای خود برگزید. در دسامبر 1989م. مقامات یاسین را تحت اقامت اجباری قرار دادند،سپس در ژانویه 1990 م. فعالیتهای جنبش ممنوع اعلام گردید و اندكی بعد،سه تن از اعضای دفتر ارشاد این جنبش به دو سال زندان محكوم شدند و شیخ یاسین نیز به حبس خانگی محكوم شد.
این جماعت بر تربیت روحی در دو سطح فردی و اجتماعی تاكید كرده و تلاش میكند تا خود را به عنوان بایگر اصلی در جامعه مراكش معرفی كند. اما در عین حال،اعتراف به مشروعیت نظام سیاسی كنونی را رد كرده و همواره به تحریم انتخابات پارلمانی و محلی و نیز اصلاح محیط سیاسی كنونی و انعقاد توافق جدید گروهی میان دولت و مردم با استناد به آموزههای اسلامی فرا میخواند. (25)این جنبش از تبدیل شدن به یك حزب،گریزان بوده و ایجاد یك حزب سیاسی را به شیوه جنبش توحید- حزب عدالت و توسعه- رد كرده است. دولت هنوز این جنبش را به رسمیت نشناخته است اما هم از جهت تعداد هوادار و هم از جهت كیفیت اموزه ای،مهم تر از جنبش توحید به شمار میآید. مشی جنبش عدل و احسان این است كه،سویه كاریزمایی و فعالیتهای سیاسی مذهبی را در هم میآمیزد. كانون فكری این جنبش، آشتی و ایجاد تعامل بین تصوف و جهاد است. خاستگاه و آبشخور حركت سیاسی این گروه كه از اندیشههای عبدالسلام یاسین نشأت میگیرد،تعالیم صوفیانه است. از منظر یاسین تصوف،تربیت و تزكیه ی نفس و جهاد با اهتمام به ابعاد حكومتی و سیاسی اسلام است. از این رو، پایه اصلی هر حركت موفقی را «تربیت و تزكیه ی ایمانی» از یك سو و «تشكل جهادی» از سوی دیگر میداند. منش و رفتار صوفیانه و قرائت ویژه ی عقیدتی سیاسی از این تعالیم،تاثیر عمیقی بر ساختار،آموزهها و خط مشی جنبش «عدل و احسان» نهاده است. (26)
عبدالسلام،با تاثیر از تعالیم صوفیانه بر این باور است كه تشكیلات فاقد تربیت و تزكیه ی ایمانی، جسمی بی روح است و در این خصوص، به تجربه نبوی در مكه و مدینه و تقدم جهاد اكبر بر جهاد اصغر استناد میكند. تربیت و تزكیه ی ایمانی از دیدگاه وی،شامل دو عرصه ی فردی و جمعی میشود. از سوی دیگر،به باور عبدالسلام،مشی پیامبر اسلامی مشتمل بر تربیت ایمانی و تشكیل جهادی هر دو بوده است. بنابراین،پیشگامان شجاع و مومن باید با مجاهدتهای خویش برای آینده برنامه ریزی كرده، راه را برای حركت امت اسلامی هموار نمایند. این تشكیلات درصدد است به گونه ای طی طریق نماید كه افراد را از حیث فكری، روحی، جسمی و اخلاقی برای مومنانه زیستن در جهان امروز مهیا نماید. این طریقت بر آن است تا با جذب افراد مستعد،به تربیت آنان پرداخته و صوفیان مجاهدی را پرورش دهد كه از یك سو اهل سیر و سلوك و عوالم معنوی باشند و از سوی دیگر در جهاد و مبارزه اجتماعی سیاسی حضور یابند. (27)
رئوس نظرات و آرای شیخ عبدالسلام را كه در واقع ایدئولوژی جنبش مذكور را تشكیل میدهد،می توان چنین خلاصه كرد:(28)
جمیع بین فعالیتهای فرهنگی- ارشادی محض و فعالیتهای جهادی،به منظور اتحاد دو قشر اسلام گرا
تطبیق قانون اساسی و وضع قوانین با شریعت اسلامی
توجه به این كه،مردم تحت ستم قرار گرفته و با فقر و جهل و غرب زدگی در فتنه غرق شده اند و لذا اعتماد خود را نسبت به دین و حكام و رهبران دینی و خودشان از دست داده اند و به انحطاط كشیده شده اند.
پذیرش نسبی دموكراسی: وی به جای اصطلاحات؛«دموكراسی» و «جامعه مدنی»دو اصطلاح «شورا» و «جماعه المسلمین» را مطرح میسازد.
پذیرفتن شیوه چند حزبی به عنوان یكی از مظاهر دموكراسی (اما به صورت موقت و برای دوره گذرا) تا ایجاد حكومت اسلامی؛ چرا كه مصلحت امت فراتر از مصلحت حزب است.
ذوب نشدن علما در حكام و پرهیز از سلوك سیاسی انفعالی و بازگشت به نقش نصیحت گرانه آنان در مقابل حكام
ایجاد اقتصاد اسلامی بر پایه اصول ثابت و اخلاقی دین
در سال 1994 عبدالسلام با انتشار كتاب «گفت و گو با فرهیختگان دموكرات» دیدگاههای «عدل و احسان» را در خصوص اصلاحات در فرهنگ، سیاست، تعلیم و تربیت، توسعه و حقوق بشر تبیین میگردد. این تحول كیفی در جنبش اسلامی،یعنی گذار از مرحله ی مطالبه از حاكمیت (برای احترام به قوانین شرع و پاسداشت هویت اسلامی امت به مرحله ی ارائه بدیل)، به تدریج وضعیت عمومی جنبش اسلامی در جهان عرب را متحول كرد. (29)جماعت عدل و احسان معتقد است كه نظام حاكم از فریضه امر به معروف و نهی از منكر و یا مفهوم حسبه دست كشیده است. بر این اساس، این گروه با مساله شرب خمر، وجود كازینوها و كلوپهای شبانه و سودهای بانكی- ربا- و ترویج بازیهای قمار در رسانههای دسته جمعی و برگزاری جشنوارههای فرهنگی و هنری كه جوانان را آلوده میكند و نیز پخش برخی برنامههای تلویزیونی مبتذل كه آن را تلاش برای گسترش منكرات میداند، مخالفت كرده است.
عدل و احسان یك طرح اصلاحی پیشنهاد میكند كه برخی از مواد آن به قرار زیر است: لغو قانون اساسی كنونی،درخواست برای ایجاد هیات موسسان قانون اساسی كه همه گروهها و جریانها در آن عضویت داشته باشند،تدوین یك قانون اساسی دموكراتیك كه تمامی اشكال استبداد و انحصار قدرت و ثروت را رد كند و تفكیك واقعی قوا را تضمین نماید،استقلال و سلامت قضات، گردش مسالمت آمیز قدرت،ممانعت از غارت ثروتهای ملی و نیز پایان دادن به سیطره نهاد پادشاهی و اطرافیان پادشاه بر منابع اساسی اقتصاد ملی و بیت المال. این درخواستها در حالی از سوی عدل و احسان مطرح میشود كه پادشاه، كانالهای سیاسی دینی رقیب را كه شعار دفاع از دین سر میدهند،به رسمیت نمیشناسد؛ زیرا چنین اقدامی به مثابه كاستن از منابع مشروعیت سیاسی وی است و پادشاه تلاش میكند این منابع دینی را به انحصار خود درآورد؛ مانند مراسم بیعت، كه نشانههای خود را از بیعت رضوان پیامبر (ص) به عاریت میگیرد یا مشروعیت سنتی كه آن را از انتساب خود به فرزندان پیامبر (ص) و وابستگی به اهل بیت (ع) به دست میآورد.
این گروه، مساله فلسطین را مهم ترین و سرنوشت سازترین مساله امت اسلامی میداند و معتقد است مذاكرات و توافقنامهها با یهودیهای صهیونیست، مادامی كه جامعه جهانی نسبت به كشتار و قتل و عام برادران و خواهران مسلمان در فلسطین سكوت پیشه كرده،فایده ای ندارد و مادامی كه ملتهای اسلامی از یوغ حاكمان خود رها نشوند،فلسطین نیز آزاد نخواهد شد. بر همین اساس،این گروه باور دارد كه بخش بزرگی از غرب،همچنان از تبلیغات منفی رسانههای مغرض و كینه توز كه اسلام و مسلمانان را نشانه گرفته اند،تاثیر میپذیرد. (30)
در حال حاضر،جنبش عدل و احسان، قویترین بازیگر سیاسی مراكش است كه فرآیندهای انتخاباتی چه در سطح پارلمان و چه در سطح شوراهای شهری را كه در مراكش برگزار میشود،تحریم كرده است؛ به گونه ای كه تاكنون در هیچ انتخاباتی مشاركت نكرده و از هیچ حزب سیاسی حمایت به عمل نیاورده است. این گروه برخلاف اكثر گروههای اسلامی دیگر كه ورود به عرصه رقابتها از طریق صندوقهای رای گیری را در پیش گرفته اند و رهبرانشان اصل انتخابات را به عنوان ابزاری برای گردش قدرت و انتخاب مردم به رسمیت شناخته اند،از همان ابتدا اصل تحریم فرآیندهای سیاسی را انتخاب نموده است. البته این گروه،مشكلی با اصل مشاركت سیاسی ندارد،بلكه در شروط این مشاركت دیدگاههای متضادی دارد، به همین خاطر جنبش، گزینه تحریم سیاسی را در پیش گرفته است،زیرا معتقد است شروط موجود،اجازه ادغام فعالانه و كارآمد در عرصه سیاسی را فراهم نمیكند. همچنین زا منظر این گروه،قانون اساسی شرایط لازم را برای مشاركت سیاسی واقعی كه منجر به تقسیم قدرت با پادشاه شود،فراهم نمیآورد،زیرا تمامی تصمیمات راهبردی سیاسی در انحصار پادشاه قرار دارد. انتقاد گروه عدل و احسان،محدود به نظام پادشاهی نمیشود،بلكه حزب عدالت و توسعه اسلامی را كه در بازی سیاسی مشاركت میكند نیز در بر میگیرد؛ به گونه ای كه از منظر این گروه،عدالت و توسعه،به شروط نظام مراكش برای ورود به انتخابات گردن نهاده و نظام حاكم آنان را به بدترین شكل ممكن در راستای اهداف خود كه مشروعیت بخشی و دموكراتیك نشان دادن نظام است،به كار گرفته است. (31)
حزب عدالت و توسعه
حزب عدالت و توسعه ، تحولاتی زیادی را پشت سر گذاشته است. این حزب كه هم اكنون در پارلمان مراكش جایگاه ممتازی دارد، زمانی تحت عنوان جنبش «توحید و اصلاح»، مشاركت در زندگی سیاسی را سرلوحه كار خود قرار داده بود و تلاش میكرد تا از عناصر اسلامی تندرو،دوری گزیده و جنبش خود را به عنوان یك بازیگر میانه رو و مسئولیت پذیر كه از خشونت پرهیز كرده و مشروعیت نظام موجود را به رسمیت میشناسد،به نظام حاكم معرفی كند. این جنبش از گروه «جوانان اسلامی» كه فعالیت خود را در اواخر دهه شصت به عنوان یك سازمان سری آغاز كرد (كه گفته میشود در ترور رهبر معروف چپ ها،عمر بن جلون،دست داشته است)، سرچشمه گرفت. با افزایش تنش و اختلافات در میان جوانان اسلامی، برخی از اعضای آن به ویژه در رباط از این گروه جدا شده و برخی از آنان به رهبری «عبدالإله بنكران» جمعیت «جماعت اسلامی» را تاسیس كردند. در طول دهه هشتاد، برخی از رهبران این جماعت تلاش كردند تا نظر مساعد نظام حاكم را به خود جلب كرده و به رسمیت شناخته شوند و از این طریق خواستار اعطای وضعیتی قانونی به گروه نوپای خود شدند. در سال 1992 این گروه نام خود را به جنبش «اصلاح و تجدید»تغییر داد اما در سال 1996 جنبش جدیدی به نام «توحید و اصلاح» تاسیس نمود. در فاصله سالهای 1992 تا 1997 رهبرارن جنبش «اصلاح و تجدید» كه اندكی بعد به جنبش «توحید و اصلاح» تغییر نام یافت،به صورت جدی وارد مذاكرات و گفتگوهای فراوانی با عبدالكریم خطیب- رهبر حزب مشروطه دموكراتیك- شدند. پس از آن كه خطیب در سال 1997 م. چراغ سبز نشان داد، اسلام گرایان به صورت تدریجی به این حزب كه در سال 1998 نام خود را به حزب «عدالت و توسعه» تغییر داد، پیوستند. این حزب از آن زمان تاكنون به عنوان بازوی سیاسی «توحید و اصلاح» و نیز بزرگ ترین حزب اسلامی در كشور شناخته میشود. (32)«حزب عدالت و توسعه» قائل به شركت در بازیهای سیاسی كسب قدرت میباشد و در این راستا،موفق به حضور در دولت و پارلمان این كشور گردیده است. این حزب، ضمن پذیرش قواعد بازی سیاسی در مراكش، پادشاه را نیز مرجع نهایی امور میداند و ازاین رو میتوان «حزب عدالت و توسعه» را بخشی از استراتژی نظام پادشاهی مراكش، جهت ادغام و مهار جریان اسلام گرا در فضای سیاسی مراكش دانست. در مجموع،به نظر میرسد كه «حزب عدالت و توسعه» مراكش تفكر تبدیل شدن به «حزب عدالت و توسعه» تركیه را در سر میپروراند، اما بدیهی است كه اختلافات موجود در ماهیت نظامهای دو كشور (مراكش پادشاهی و تركیه دموكراتیك) تحقق چنین امری را قدری با دشواری همراه خواهد ساخت. (33)
وضعیت كنونی
توسعه جنبش اسلام گرایی در مراكش با توجه به نقش منحصر به فرد شاه حسن در محیط سیاسی و فرهنگی كشور از سایر كشورهای عرب دیرتر به وقوع پیوسته است. شاه حسن توانست به طور موثر بر تركیب ایدئولوژیكی از اسلام و ناسیونالیسم محلی ریاست داشته باشد. این مولفهها مشروعیت سنیت او را كه با برخی عناصر موجود در شخصیت فره مند تقویت میشود،تشكیل میدهند. پادشاه با تركیب این عناصر مشروعیت، یك تركیب ناسیونالیست مذهبی درست كرده است كه در میان اقشار مختلف جامعه پلورالیستی مراكش جذبه گسترده داشته و به این گونه جذبه گروههای مختلف اسلام گرا و چپ را خنثی كرده است. با این وجود، مشكلات روبه رشد اجتماعی و اقتصادی پادشاهی و رشد التهاب اسلام گرایانه در كشورهای عرب همسایه میتواند جذبه بنیادگرایی اسلامی را در دهه 1990ف به ویژه میان تودههای شهری گسترش دهد. در حالی كه مشروعیت اسلامی پادشاهی حوزههای مربوط و نهاد رسمی اسلامی را در بر میگیرد اما نمیتواند دیدگاه اسلام گرایان رادیكال مبنی بر تغییر و تحول اجتماعی- سیاسی همه جانبه جامعه مراكشی را با خود انطباق دهد.با این حال، مراكش از جمله كشورهایی مسلمانی است كه تلاش كرده است جهت بقای نظام پادشاهی،با مولفههای دموكراتیك برخوردی همدلانه داشته باشد. به گونه ای برخی از پژوهشگران ، این كشور را با صبغه دموكراتیك و كمتر با ویژگی اسلام گرایی میشناسند. (34)به هر حال،گذر دموكراتیك این كشور،با روشهای خطا و آزمون نیز همراه بوده است. دهه 60 و 70 در تاریخ مراكش را میتوان زمان سلطه كامل نظامی دیكتاتوری و حكومت سانسور بر فضای فعالیتهای غیردولتی این كشور دانست؛اما از دهه 90 با تغییر دیدگاهها نوعی دموكراسی كنترل شده در مراكش پا گرفت كه برآیند آن در بخشهای مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی قابل تامل است. با مرگ ملك حسن دوم (جولای 1999) و روی كار آمدن محمد ششم، روند اصلاحات در این كشور شكل جدی تری به خود گرفت. به طوری كه محمد با انتصاب ادریس چتو به جای عبدالرحمن یوسفی روند اصلاحاتی كه از زمان پدرش آغاز شده بود،سرعت بیشتری بخشید. (35) به طوری كه با انتخابات پارلمانی و افزایش تعداد كسیهای حزب اسلام گرای عدالت و توسعه كه دارای تفكرات روشنفكرانه ومترقی هستند و حضور 30 نماینده زن در پارلمان جدید، تحول چشمگیری در این كشور به وجود آمد. از این زمان،رسانهها آزادی عملكرد بیشتری پیدا كردند به طوری كه زمینه انتشار 644 نشریه به زبانهای عربی، فرانسه، بربر، انگلیسی و اسپانیایی فراهم شد. همچنین 20 روزنامه ملی با تیراژ 8 هزار و 500 تا 170 هزار نسخه در این كشور منتشر میشود. همین آزادی فضای رسانه سبب شد تا سطح دانش مردم نسبت به مسائل افزایش یابد.
در سال 1390 براساس نتایج اولیه مشخص شده است كه 98/5 درصد از رای دهندگان،متن قانون اساسی جدید پیشنهاد شده از سوی پادشاه مراكش را تایید كردند. براساس این پیشنهادهای پادشاه مراكش،اختیارات اجرایی به دولت واگذار خواهد شد اما پادشاه مراكش همچنان در راس امور كابینه، ارتش، امور قضایی و امور مذهبی قرار خواهد داشت. با توجه به شركت حدود 73 درصدی مردم مراكش در این همه پرسی، از نتایج این انتخابات به عنوان رای اعتمادی به پادشاه این كشور نیز یاد شده است. خالد نصیری، وزیر ارتباطات مغرب اظهار داشت:«مغرب در مسیر اصلاحاتی كه در عالی ترین سطح دولت اعلام شده،عقب نشینی نمیكند.»(36) به گفته خالد نصیری، اسلام گرایان و گروههای چپ، جنبش فوریه را كه خواستار اصلاحاتی دموكراتیك و كاهش اختیارات محمد ششم، پادشاه مغرب شده است، تحریك میكنند.
جنبش بیستم فوریه كه تركیبی از اسلام گرایان،سكولارها، چپ گرایان، و افرادی كه بعضاً فاقد گرایش سیاسی خاصی هستند،در سال 2011 و پس از سرایت انقلابهای عربی به مراكش از سوی گروهی از جوانان معترض مراكشی تاسیس گردید. این جنبش، از مخالفان نظام پادشاهی مراكش بوده و عمده تظاهرات ضددولتی را ساماندهی میكند. این جنبش، همه پرسی اصلاحات قانون اساسی را نیز تحریم نموده است. گروه «عدل و احسان» در ابتدا، اعتراضات جنبش «20 فوریه» را رهبری میكرد اما پس از پیروزی حزب اسلامی «عدالت و توسعه» در انتخابات، و در نتیجه تشكیل دولت ائتلافی، ناگهان عقب نشینی خود از جنبش 20 فوریه را اعلام كرد. (37) این اقدام نشان دهنده آن است كه محیط اجتماعی نسبتاً آرام این كشور امكان اقدامات انقلابی در این كشور را فراهم نمیآورد.
جمع بندی
جنبش اسلامی در مراكش وضعیت خاصی را دنبال میكند. به لحاظ تاریخی، گرایشهای اسلایم در مراكش،برخلاف بسیاری از جریانهای اسلامی در سایر كشورهای عربی به عنوان یك نیروی سیاسی به دلیل سیطره حكومت بر جایگاهها و شخصیتها و نمادهای دینی،و نیز به دلیل ادعای پادشاه مبنی بر این كه امیرالمومنین و از نوادگان پیامبر اسلام است، همواره با محدودیتهای شدیدی رو به رو بوده اند. پیوندهای خویشاوندی و روابط روستایی سنتی، در تحمیل محدودیتهای بیشتر بر جنبشهای اسلامی نقش داشته است. با این وجود، جریانهای هانند سایر كشورهای عربی، در این كشور هم رشد داشته است. دو جنبش اسلامی مراكش توحید و اصلاح و دیگری عدل و احسان از فعالان سیاسی مهم و موثر در فضای سیاسی مراكش بوده اند و در طول تاریخ این دو جنبش وقایع سرنوشت ساز در عملكرد سیاسی انها شاهد بودند. تحولات اخیر در كشورهای عربی اگرچه دامنهاش به مراكش نیز رسید اما از موفقیت لازم برخوردار نبود.منابع :
ابن اثیر، عزالدین،الكامل،بیروت، دارصادر،1399، ابن تغری بردی، یوسف، النجوم الزاهره، مصر، وزاره الثقافه والارشاد القومی.
ادریسی، ابوعبدالله، صفه المغرب (برگرفته از نزهه المشتاق)، لیدن،1968؛ اصطخری،ابراهیم، مسالك و الممالك، به كوشش ایرج افشار،تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1347
باسورث، كلیفورد ادموند، سلسلههای اسلامی، ترجمه ی فریدون بدره ای،تهران،بنیاد فرهنگ ایران، 1349 ش
ابن عذاری مراكشی،البیان المغرب، بیروت،داراثقاف،1400ق
جماعت الاصلاح مراكش،محمد توزی، نشریه گفت و گو،ش 29
حمید احمدی،جامعه شناسی سیاسی جنبشهای اسلامی،تهران، انتشارات دانشگاه امام صادق،1391
فایزز ساره،دراسات فی الاسلام السیاسی، دار مشرق- مغرب للخدمات الثقافیه سوریه، دمشق 1994
حمید احمدی، جامعه شناسی سیاسی جنبشهای اسلامی،تهران،انتشارات دانشگاه امام صادق
هرایر دكمجیان،اسلام در انقلاب،جنبشهای اسلامی معاصر در جهان عرب، ترجمه دكتر حمید احمدی،تهران،كیهان،1377
محمد ضریف، الحركه السلامیه، النشاه و التطور،رباط،الزمن 1999
جنبشهای اسلامی معاصر شمال آفریقا، نوشته نصرالله سخاوت و، تهیه شده توسط دانشگاه باقرالعلوم (ع) از سوی موسسه بوستان كتاب
مرتضی پارسی مود،«مراكش پشت دروازههای انقلاب»(مصاحبه)،در:
http://www.ammariyon.ir/fa/news/8853
عمرو حمزاوی و نائان ج. براون، بین الدین و السیاسه،الشبكه العربیه اللابحاث و النشر،بیروت، 2011
مطبعه چی،مصطفی، تصوف و سیاست در طریقت عدل و احسان، نشریه هفت آسمان، پاییز 1388
مهدی عوض پور، گروه اسلامی عدل و احسان مراكش در:
http://tabyincenter.ir/index.php/reaearch/141-morocco-islamic-group-of-justice-and-charity
Democratization of Islamist Movements in Egypt and Morocco: Political opportunities, organizational frameworks, and the ideological marketplace, by El Sharif, Ashraf Nabih, ph.D BOSTON UNIVERSITY.
emad Eldin Shahin political Ascent: Contemporary Islamic Movements in North Africa, Westview Press. 1997.
Henry, Munson. Morocco in: politics of Islamic Revolution ed. Shireen Hunter, Indiana University Press.1988
http:// anbamoscow.com/aworld- politics/20121225/378873901 html
http://www.aljamaa.net/ar/document/25082.shtml
http:// www.aljazeera.net/specialfiles/ pages/b7b25a79-46bb-4272-9dc9-b6387630f3de
پینوشتها:
1-كارشناس ارشد روابط بین الملل
Smhosseini79@Gmail.com
2-political islam in Morocco: The Case of the Party of Justice and Development (PJD). August 1, 2007:http://concernedafricascholars.org/political-islam-in-morocco/
3- تاریخ گسترش اسلام در شمال آفریقا،عبدالله ناصری طاهری، ص 18
4- تاریخ ابن خلدون،عبدالرحمن بن محمد، ج5، ص 148
5-http://www.cgie.org.ir/shavad.asp?id=130&avaid=364
6-C. R. Pennell, Morocco since 1830: History C. Hurst & Co. Publishers, 2000. p. 187
7- Keith Mann, Forgining political Identity: Silk and Metal Workers in Lyon France, 1900-1939 Berghahn Books.2010
8- Jonathan F. Moore, Spain and Morocco 1920-1928, Clark University 1931
9- شكست قیام مسلمانان مراكش علیه استعمارگران اروپایی؛ http://www.rasekhoon.net/Article/Print-53681.aspx.
10- گیتاشناسی كشورها- محمود محجوب- فرامرز یاوری- تهران گیتاشناسی 1362،صفحات 320 و 321
11- عزت الله عزتی، جغرافیای سیاسی جهان اسلام، قم 1378ش
12- مرتضی مختاری امین،مراكش،تهران: وزارت امور خارجه ،دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی،1378ش
13- جنبشهای اسلامی معاصر شمال آفریقا، نوشته نصرالله سخاوت، و تهیه شده توسط دانشگاه باقرالعلوم (ع) از سوی موسسه بوستان كتاب
14- همان
15-Henry, Munson. Morocco in: politics of Islamic Revolution ed. Shireen Hunter, Indiana University Press.1988
16-اخوان المسلمین در منطقه شمال آفریقا،باشگاه اندیشه به آدرس:
http://www.bashgah.net/fa/content/print-version/14527
17- فایز ساره،دراسات فی الاسلام السیاسی،دارمشرق- مغرب للخدمات الثقافیه، سوریه، دمشق، 1994
18-emad Eldin Shahin political Ascent: Contemporary Islamic Movements in North Africa, Westview Press. 1997.p14
19-سارا معصومی، اسلام گرایان مراكش از تركیه الگو میگیرند،روزنامه اعتماد ملی،شماره 452 به تاریخ 86/6/13 صفحه 14
20-جمال البابس،جنبشهای اسلامی مراكش و مشاركت سیاسی توحید و اصلاح- عدل و احسان،پایان نامه كارشناسی ارشد، كتابخانه دانشكده حقوق و علوم سیاسی:
21- مرتضی پارسی مود،«مراكش پشت دروازههای انقلاب» (مصاحبه) در:http://www.ammariyon.ir/fa/news/8853
22-http:// anbamoscow.com/aworld- politics/20121225/378873901 html
23-http:// www.aljazeera.net/specialfiles/ pages/b7b25a79-46bb-4272-9dc9-b6387630f3de
24- عمرو حمزاوی و ناثان ج. براون،بین الدین و السیاسه،الشبكه العربیه للابحاث و النشر، بیروت،2011ف ص 130-152
25-عمر و حمزاوی وناثان ج. براون، بین الدین و السیاسه،الشبكه العربیه للابحاث و النشر،بیروت،2011، ص 130-152
26- مطبعه چی،مصطفی،تصوف و سیاست در طریقت عدل و احسان،نشریه هفت آسمان، پاییز 1388- شماره 43، ص 49-72
27- مطبعه چی،مصطفی، همان
28- سیدمصطفی مطبعه چی اصفهانی،شیخ عبدالسلام، یاسین، فصلنامه علوم سیاسی،شماره 27
29-مطبعه چی،مصطفی، پیشین
30- http://www.aljamaa.net/ar/document/25082.shtml
31-سارا معصومی،همان
32-Democratization of Islamist Movements in Egypt and Morocco: Political opportunities, organizational frameworks, and the ideological marketplace, by El Sharif, Ashraf Nabih, ph.D BOSTON UNIVERSITY2011,410 PAGES.3445725
33-مهدی عوض پور،گروه اسلامی عدل و احسان مراكش
http://tabyincenter.ir/index.php/reaearch/141-morocco-islamic-group-ofjustice-and-charity
34- حمید احمدی،" جامعه شناسی سیاسی جنبشهای اسلامی"، انتشارات دانشگاه امام صادق،تهران،1391
35- ادوارد گاردنر،مراكش الگوی رشد توسعه اقتصادی در قاره سیاه، گزارش صندوق بین المللی پول، مارس 2008،
36- به نقل از واحد مركزی خبر، سوم خردادماه 1390
37- مهدی عوض پور،گروه اسلامی عدل و احسان مراكش
http://tabyincenter.ir/index.php/reaearch/141-morocco-islamic-group-of-justice-and-charity
حاتمی، محمد رضا، بحرانی، مرتضی؛ (1392)، دایرة المعارف جنبشهای اسلامی، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}